اولین کلماتی که بر زبان آوردی . . .
سلام بعد از مدتی بالاخره فرصت پیدا شد بیام و عکسای جدیدت رو بذارم . امیر حسین جون بعد از واکسن 18 ماهگی ات خیلی می لنگیدی و همش می گفتی پا درد. دیدنت تو اون وضعیت که لنگان لنگان می دویدی خیلی ناراحتم می کرد. اما خدا رو شکر حالا خوبی ... پسر عزیزم امروز می خوام کلماتی که می تونی بگی رو تا جایی که یادم میاد برات بنویسم : امشین: امیر حسین آممین: آرمین ایجا: اینجا که که : کله (سر) دوار: شلوار جوبا: جوراب پیستا: پسته دفت: رفت پخت تموم شد بیا خورشت .... از کتاب خوندت که نگو هر روز صبح که از خواب بیدار میشی فورا میری کتاباتو میاری و اشکال توی کتاب رو تا جایی که بلدی می گی ...
نویسنده :
مامان
14:46