عید 95
عزیزم چقدر خوبه که هستی. عیدمون دو ساله با وجودت عطر و بوی تازه گرفته. موقع تحویل سال 1395 ساعت 8 صبح بود بخاطر همین مامانی ساعت 6:30 بیدار شد تا برای پسرش سفره هفت سین بچینه. بعدش ساعت یک ربع به هشت شما رو بیدار کردیم تا سال تحویل کنار هم باشیم و دعا کنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال.
خدایا امسال سال خوب و پر برکتی برای همه ایروونی ها باشه . حال ما را به احسن الحال تبدیل بفرما و سرنوشت خوب برای ما رقم بزن. خدایا امسال خانواده ما جمعشون جمع باشه . همگی سلامت باشند در کنار اونها پسر گلم و خانواده منو حفظ بفرما.
آمین یا رب العالمین .
راستی وقتی بیدار شدی و سفره رو دیدی با اینکه خوابت می اومد خیلی خوشت اومده بود ولی بهمشون نزدی با دقت نگاهشون می کردی. بعدش این عکسا رو ازت گرفتیم:
بعدش رفتیم خونه پدر جون . اینم عکس پدر جون خوش تیپت که من خیییییلی دوسش دارم. خییییییلی مهربونه و قلبش دریاست. خدا حفظش کنههههههه
روز چهارم فروردین به اصرار مامان که سرعین و چشمه های ابگرمش رو دوست داره با دوتا مادرجونا به اردبیل و و سرعین سفر کردیم.