آنفلوآنزا
پسر نازم یه مدت سرم حسابی شلوغ شده بود نتونستم برات مطلب جدید بنویسم. چون انفلوانزای بابایی اول به من و بعدش به شماسرایت کرد و کلی به دردسر افتادیم. اونشب من و بابایی و عمه اتنا برای اینکه آب بدنت از دست نره با توصیه پزشک سرم بهت تزریق کردیم . اما شما خیلی بیقراری می کردی و اصلا حاضر نبودی سرم به دست خوشگلت وصل باشه اخرشم رگت خراب شد و ما دست از پا درازتر به خونه برگشتیم. اما خدا رو شکر کم کم ناخوشی از بدنت خارج شد. عزیز دلم انشاالله همیشه تنت سالم باشه.
نویسنده :
مامان
22:13